نی نی من
گل من این ماهم نیومدی پیشم عزیزم
نمیدونی چقدر دارم زجر میکشم روزی که فهمیدم پریم اومد روز تولدم بود اون روز خیلی از خدا خواستم کادوی تولدم تو رو به من هدیه کنه اما بازم تو نیومدی
نمیدونم چرا خدا نمیخواد
میدونم هر کار خدا مصلحت داره اما من نمیدونم حکمت این کار چیه
به هر حال این ماه نمیرم برای iui. دکترم گفت یه ماه استراحت کن ماه دیگه گفت بیا برای iui
خیلی دلم گرفته احساس میکردم دکتر صحبت میکرد من تو یه جای دیگه ام صداش برام خیلی گنگ بود
باباتم از این قضیه خیلی ناراحته اما بده روم نمیاره
شب اول که پریم اومد جفتمون خیلی گریه کردیم. یعنی من زار میزدم.
اگه بدونی واسه اومدنت چقدر لحظه شماری میکنم انقدر من و اذیت نمیکردی.
به هر حال بازم راضیم به رضای خدا. کار دیگه ای نمیتونم بکنم
فقط باید صبر کنم.........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی